سلام خدمت تمامی مخاطبان سایت دانلود رمان مه تیک

اگر شما نویسنده رمان هستید و قصد انتشار رمان خود در سایت مه تیک را دارید یا رمانی برای پخش در سایت مه تیک در نظر دارید لطفا برای ما ارسال فرمایید.
و اگر قصد نویسندگی و ارسال مطلب به صورت همیشگی در مه تیک را دارید نیز با ما در ارتباط باشید.
از طریق بخش نظرات در همین مطلب با ما در ارتباط باشید.
MahTik.IR
Download Roman Aroose Ostad – PDF
دانلود رایگان رمان عروس استاد با موضوع رمان های استاد و دانشجویی با لینک مستقیم و فرمت pdf برای کامپیوتر و گوشی های اندروید و آیفون

ارائه شده توسط وبسایت دانلود رمان مه تیک
نام رمان : عروس استاد
نویسنده : ترنم
موضوع : عاشقانه ، استاد و دانشجو
فرمت : پی دی اف
تعداد صفحات : ۷۰۰
خلاصه داستان رمان عروس استاد :
رمان عروس استاد روایتگر داستان زندگی دختری است که پدرش اورا به خاطر پول مجبور به ازدواج با مردی میکند اما او در شب عروسی اش پا به فرار میگذارد و در این هنگام با استاد دانشگاهش مواجه میشود و…
جهت مشاهده و دانلود رمان به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
(بیشتر…)
Download Roman Kaboosi Dardnak – PDF
دانلود رایگان رمان کابوسی دردناک با موضوع رمان های ترسناک ، اجتماعی ، انتقامی و عاشقانه با لینک مستقیم و فرمت pdf برای کامپیوتر و گوشی های اندروید و آیفون

ارائه شده توسط وبسایت دانلود رمان مه تیک
کابوسی به دردناکی تمام دنیا
کابوسی پر از هیچ
کابوسی که مدام دنبالمه و شونه به شونه باهام میاد و دست از سرم بر نمیداره
با اینکه میدونم آخر این راه بن بسته و باید با این کابوس دردناک مواجه بشم ولی من هنوزم امید دارم
امید دارم به بخشش
امید دارم به خوبی
امید دارم به زندگی
امید دارم به …
جهت مشاهده و دانلود رمان به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
(بیشتر…)
Download Roman Ostade Maghroore man – PDF
دانلود رایگان رمان استاد مغرور من با موضوع رمان های استاد و دانشجویی با لینک مستقیم و فرمت pdf برای کامپیوتر و گوشی های اندروید و آیفون

ارائه شده توسط وبسایت دانلود رمان مه تیک
رمان عاشقانه استاد و دانشجو مهرداد و ترنم
نام رمان : استاد مغرور من
نویسنده : ترنم
موضوع : عاشقانه ، استاد و دانشجو
فرمت : پی دی اف
تعداد صفحات : ۷۰۰
خلاصه داستان استاد مغرور من :
روی صندلی لم دادم و مثل کارگاه به در کلاس خیره شدم .
میخواستم ببینم این کیه که جای استاد حسامی اومده و نصف بچه های کلاس به و به چه چه قد و قامتشو میکنن .
یکی از علایقم این بود که بقیه رو با خاک یکسان کنم
الان هم منتظر بودم استاد تازه وارد بیاد تا اون غرورش و که بچه ها ازش تعریف میکردن و خورد کنم و ته دلم لذت کارم و ببرم .
یکی از پشت محکم زد رو شونم و گفت
_چته؟؟ غرق شدی؟
بدون این که برگردم گفتم:
_خفه تا بلند نشدم… تمرکزمو بهم میریزی نمیتونم حال این استاد جدید رو بگیرم .
آب و از لب و لوچه اش آویزون شد و گفت :
_ترانه نمیدونی چی جیگریه عین این هنرپیشه ها میمونه مثل اون پسره چی بود اسمش؟
یکم به کله ی پوکش فشار آورد و با هیجان گفت:
_آها کوزی… مثل اونه… حتی خوشتیپ تر از اون
با چندش پسش زدم و گفتم
_جمع کن خودتو عقده ای پسر ندیده
تا خواست حرف بزنه در کلاس و باز شد
با دیدن مهرداد که با یه تیپ رسمی و کیف به دست اومد داخل رنگ از رخم پرید
حق با فری بود زیادی از حد خوشتیپ شده بود
اون وقت هایی که من میشناختمش خبری از این هیکل و قیافه نبود اما الان…
با ترس از این که منو ببینه فوری رفتم زیر میز
فری با دیدنم خندید و گفت:
_چی شد پس افتادی؟
دستم و روی دماغم گذاشتم و گفتم:
_خفه احمق این مهرداده فکر کنم باید کل این واحد و بردارم تا چشمم به چشمش نیوفته
با تعجب گفت
_میشناسیش؟
تا خواستم بگم من یه زمانی دوست دختر این استاد تازه وارد بودم صدای مهرداد بلند شد
_اون جا چه خبره؟
هول شدم و تا خواستم بلند بشم سرم محکم خورد به میز .
انقدر دردم گرفت که مهرداد و فراموش کردم و یه ریز شروع به غر زدن کردم :
_اوف بر پدر سازنده ی دانشگاه لعنت که از روزی که من پامو گذاشتم توی این خراب شده یه روز خوش ندیدم
صدای یواش فری و شنیدم
_ترانه خفه شو کل کلاس ساکت شدن دارن غر غر های تورو گوش میدن .
با یاد آوری مهرداد یکی زدم تو سرم و گفتم:
_فری یه جوری سرشو گرم کن نیاد این ور
زیر لبی گفت:
_دیگه دیره چون داره میاد
قلبم اومد توی دهنم ، فوری کتابم و از روی میز برداشتم و گرفتم جلوی صورتم
صدای قدم های مردونه ی مهرداد و پشت بندش عطر تلخش و حس کردم
لبم و گاز گرفتم… دقیقا بالای سرم وایستاده بود.
بدون عکس العمل منتظر موندم تا ببینم چطوری رسوا میشم تا این که صداش اومد:
_خانم محترم شما اونجا چیکار میکنید ؟
خندم گرفت… یه زمانی عشقش بودم الان بهم گفت خانم محترم .
البته اون از کجا میخواست بدونه منم!
در کمال پررویی و خونسردی بدون اینکه کتابو از جلوی صورتم کنار بدم گفتم
_دارم درس میخونم.
حرصی گفت :
_زیر میز جای درس خوندنه؟
مثل همیشه نتونستم جلوی زبونم و بگیرم:
_پ ن پ روی میز جای درس خوندنه.
از نفس های بلندش فهمیدم عصبانیش کردم
بیشعور زد به سیم آخر و با یه حرکت کتاب و از دستم چنگ زد
دهنم باز موند و مثل احمقها بهش خیره موندم .
مهرداد هم با دیدن من…
جهت مشاهده و دانلود رمان به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
(بیشتر…)