دانلود رمان استاد مغرور من pdf آیفون اندروید
به روز شدهدانلود رمان استاد مغرور من با لینک مستقیم
Download Roman Ostade Maghroore man – PDF
دانلود رایگان رمان استاد مغرور من با موضوع رمان های استاد و دانشجویی با لینک مستقیم و فرمت pdf برای کامپیوتر و گوشی های اندروید و آیفون
ارائه شده توسط وبسایت دانلود رمان مه تیک
رمان عاشقانه استاد و دانشجو مهرداد و ترنم
نام رمان : استاد مغرور من
نویسنده : ترنم
موضوع : عاشقانه ، استاد و دانشجو
فرمت : پی دی اف
تعداد صفحات : ۷۰۰
خلاصه داستان استاد مغرور من :
روی صندلی لم دادم و مثل کارگاه به در کلاس خیره شدم .
میخواستم ببینم این کیه که جای استاد حسامی اومده و نصف بچه های کلاس به و به چه چه قد و قامتشو میکنن .
یکی از علایقم این بود که بقیه رو با خاک یکسان کنم
الان هم منتظر بودم استاد تازه وارد بیاد تا اون غرورش و که بچه ها ازش تعریف میکردن و خورد کنم و ته دلم لذت کارم و ببرم .
یکی از پشت محکم زد رو شونم و گفت
_چته؟؟ غرق شدی؟
بدون این که برگردم گفتم:
_خفه تا بلند نشدم… تمرکزمو بهم میریزی نمیتونم حال این استاد جدید رو بگیرم .
آب و از لب و لوچه اش آویزون شد و گفت :
_ترانه نمیدونی چی جیگریه عین این هنرپیشه ها میمونه مثل اون پسره چی بود اسمش؟
یکم به کله ی پوکش فشار آورد و با هیجان گفت:
_آها کوزی… مثل اونه… حتی خوشتیپ تر از اون
با چندش پسش زدم و گفتم
_جمع کن خودتو عقده ای پسر ندیده
تا خواست حرف بزنه در کلاس و باز شد
با دیدن مهرداد که با یه تیپ رسمی و کیف به دست اومد داخل رنگ از رخم پرید
حق با فری بود زیادی از حد خوشتیپ شده بود
اون وقت هایی که من میشناختمش خبری از این هیکل و قیافه نبود اما الان…
با ترس از این که منو ببینه فوری رفتم زیر میز
فری با دیدنم خندید و گفت:
_چی شد پس افتادی؟
دستم و روی دماغم گذاشتم و گفتم:
_خفه احمق این مهرداده فکر کنم باید کل این واحد و بردارم تا چشمم به چشمش نیوفته
با تعجب گفت
_میشناسیش؟
تا خواستم بگم من یه زمانی دوست دختر این استاد تازه وارد بودم صدای مهرداد بلند شد
_اون جا چه خبره؟
هول شدم و تا خواستم بلند بشم سرم محکم خورد به میز .
انقدر دردم گرفت که مهرداد و فراموش کردم و یه ریز شروع به غر زدن کردم :
_اوف بر پدر سازنده ی دانشگاه لعنت که از روزی که من پامو گذاشتم توی این خراب شده یه روز خوش ندیدم
صدای یواش فری و شنیدم
_ترانه خفه شو کل کلاس ساکت شدن دارن غر غر های تورو گوش میدن .
با یاد آوری مهرداد یکی زدم تو سرم و گفتم:
_فری یه جوری سرشو گرم کن نیاد این ور
زیر لبی گفت:
_دیگه دیره چون داره میاد
قلبم اومد توی دهنم ، فوری کتابم و از روی میز برداشتم و گرفتم جلوی صورتم
صدای قدم های مردونه ی مهرداد و پشت بندش عطر تلخش و حس کردم
لبم و گاز گرفتم… دقیقا بالای سرم وایستاده بود.
بدون عکس العمل منتظر موندم تا ببینم چطوری رسوا میشم تا این که صداش اومد:
_خانم محترم شما اونجا چیکار میکنید ؟
خندم گرفت… یه زمانی عشقش بودم الان بهم گفت خانم محترم .
البته اون از کجا میخواست بدونه منم!
در کمال پررویی و خونسردی بدون اینکه کتابو از جلوی صورتم کنار بدم گفتم
_دارم درس میخونم.
حرصی گفت :
_زیر میز جای درس خوندنه؟
مثل همیشه نتونستم جلوی زبونم و بگیرم:
_پ ن پ روی میز جای درس خوندنه.
از نفس های بلندش فهمیدم عصبانیش کردم
بیشعور زد به سیم آخر و با یه حرکت کتاب و از دستم چنگ زد
دهنم باز موند و مثل احمقها بهش خیره موندم .
مهرداد هم با دیدن من…
جهت مشاهده و دانلود رمان به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.